گاوی که زمین بر پشت او است و آن گاو بر پشت ماهی است. (غیاث) (آنندراج). در اساطیر آورده اند که زمین بر دو شاخ گاو قرار دارد: من گاو زمینم که جهان بردارم یا چرخ چهارمم که خورشید کشم ؟! معزی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). خون قربان رفته از زیرزمین تا پشت گاو گاو بالای زمین از بهر قربان آمده. خاقانی. شاه بود آگه که وقت ماهی و گاو زمین کلی اجزای گیتی را کنند از هم جدا. خاقانی. گوهر شب را به شب عنبرین گاو فلک برده ز گاو زمین. نظامی. گر چو تیغ آفتاب آن تیغ بر کوهی زنی کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب. سوزنی. حمل سپاه تو را خاک چو طاقت نداشت گاو زمین آمدش چون سپر اندر جبین. خواجه سلمان (از شعوری). ، کنایه از قوتی است که خدای تعالی درمرکز زمین خلق کرده است. (برهان)
گاوی که زمین بر پشت او است و آن گاو بر پشت ماهی است. (غیاث) (آنندراج). در اساطیر آورده اند که زمین بر دو شاخ گاو قرار دارد: من گاو زمینم که جهان بردارم یا چرخ چهارمم که خورشید کشم ؟! معزی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). خون قربان رفته از زیرزمین تا پشت گاو گاو بالای زمین از بهر قربان آمده. خاقانی. شاه بود آگه که وقت ماهی و گاو زمین کلی اجزای گیتی را کنند از هم جدا. خاقانی. گوهر شب را به شب عنبرین گاو فلک برده ز گاو زمین. نظامی. گر چو تیغ آفتاب آن تیغ بر کوهی زنی کوه تا کوهان گاو آن زخم را نبود حجاب. سوزنی. حمل سپاه تو را خاک چو طاقت نداشت گاو زمین آمدش چون سپر اندر جبین. خواجه سلمان (از شعوری). ، کنایه از قوتی است که خدای تعالی درمرکز زمین خلق کرده است. (برهان)
ایذج، ایذه، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، از جاهای تاریخی در ناحیۀ بختیاری است که در 115 هزارگزی مشرق شوشتر واقع شده است و دارای مجسمه ها و معابد و بناها و کتیبه هایی به خط میخی است، (از جغرافیای سیاسی کیهان)، و رجوع به مال امیر و ایذه شود
ایذج، ایذه، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، از جاهای تاریخی در ناحیۀ بختیاری است که در 115 هزارگزی مشرق شوشتر واقع شده است و دارای مجسمه ها و معابد و بناها و کتیبه هایی به خط میخی است، (از جغرافیای سیاسی کیهان)، و رجوع به مال امیر و ایذه شود
قطعه زمین خوب. (غیاث). مکان مشخصی است در محلات و قراء و قصبات که مردم محل در آن جمع میشوند و در تسویۀ امر خود مشاوره میکنند. (شعوری ج 2 ورق 323). در تداول محلی خراسان قطعه کوچکی از زمین. و در تداول برخی از نواحی دیگر گله گویند: با این غرور حسن که در هر گل زمین خلقی در آرزوی سلام تو میکشد. بابافغانی (از شعوری). یک دل هزار زخم نمایان نداشت راست یک گل زمین هزار خیابان نداشت راست. صائب (از آنندراج). باشد نشان پای تو آرامگاه ما یک گل زمین ز سایۀ گلبن مرا بس است. سالک یزدی (از آنندراج). و رجوع به گله شود
قطعه زمین خوب. (غیاث). مکان مشخصی است در محلات و قراء و قصبات که مردم محل در آن جمع میشوند و در تسویۀ امر خود مشاوره میکنند. (شعوری ج 2 ورق 323). در تداول محلی خراسان قطعه کوچکی از زمین. و در تداول برخی از نواحی دیگر گله گویند: با این غرور حسن که در هر گل زمین خلقی در آرزوی سلام تو میکشد. بابافغانی (از شعوری). یک دل هزار زخم نمایان نداشت راست یک گل زمین هزار خیابان نداشت راست. صائب (از آنندراج). باشد نشان پای تو آرامگاه ما یک گل زمین ز سایۀ گلبن مرا بس است. سالک یزدی (از آنندراج). و رجوع به گله شود
بازوی زین را گویند. (آنندراج). اطراف و دامنه های زین. (ناظم الاطباء). دامنۀ زین که به بال شبیه است. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). دو دامن زین که دو پهلوی اسب را پوشاند و رکاب از زیر آن آویخته گردد و معمولاً شکل بال دارد. برگۀ زین. برگه
بازوی زین را گویند. (آنندراج). اطراف و دامنه های زین. (ناظم الاطباء). دامنۀ زین که به بال شبیه است. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). دو دامن زین که دو پهلوی اسب را پوشاند و رکاب از زیر آن آویخته گردد و معمولاً شکل بال دارد. برگۀ زین. برگه
دهی است از دهستان کوهستان کلاردشت شهرستان نوشهر که در 7 هزارگزی جنوب باختری مرزان آباد و 3 هزارگزی باختر شوسه چالوس به تهران واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کوهستان کلاردشت شهرستان نوشهر که در 7 هزارگزی جنوب باختری مرزان آباد و 3 هزارگزی باختر شوسه چالوس به تهران واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
گیاهی است بغایت خوشبوی، و آن را به عربی سعد گویند، و مشکک زمینی هم می گویند. (برهان). گیاهی است خوشبوی. (انجمن آرا). سعد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (الابنیه چ دانشگاه صص 27-95). مشکک. (فرهنگ رشیدی). تاپالاق. (یادداشت مؤلف). گیاهی است از تیره جگن ها که دارای ساقۀ زیرزمینی بسیار خوشبوی و معطر است و بطور خودرو در مزارع می روید. سعد. سعد کوفی. طپلاق. تپلاق. مشت. مشکک. قرقرون. مشک زیرزمین. (فرهنگ فارسی معین) : زآهوی این خاک مجوئید مشک بار امان نیست در این شاخ خشک قاعده ای نیست برون از خلل مشک زمین گشت به پشکل بدل. ضیاءالدین نخشوی (از انجمن آرا). و رجوع به مشکک شود
گیاهی است بغایت خوشبوی، و آن را به عربی سعد گویند، و مشکک زمینی هم می گویند. (برهان). گیاهی است خوشبوی. (انجمن آرا). سعد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (الابنیه چ دانشگاه صص 27-95). مشکک. (فرهنگ رشیدی). تاپالاق. (یادداشت مؤلف). گیاهی است از تیره جگن ها که دارای ساقۀ زیرزمینی بسیار خوشبوی و معطر است و بطور خودرو در مزارع می روید. سعد. سعد کوفی. طپلاق. تپلاق. مشت. مشکک. قرقرون. مشک زیرزمین. (فرهنگ فارسی معین) : زآهوی این خاک مجوئید مشک بار امان نیست در این شاخ خشک قاعده ای نیست برون از خلل مشک زمین گشت به پشکل بدل. ضیاءالدین نخشوی (از انجمن آرا). و رجوع به مشکک شود
مال الامیر. ایذه. ایذج. در نوزده فرسنگی مشرق شوشتر و آن قصبۀ مرکزی بختیاری است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ثم سافرنا من مدینه تستر... و وصلنا الی مدینه ایذج و تسمی ایضاً مال الامیر. (ابن بطوطه، یادداشت ایضاً). و رجوع به مالمیر و ایذه و ترجمه سفرنامۀ ابن بطوطه ص 184 شود
مال الامیر. ایذه. ایذج. در نوزده فرسنگی مشرق شوشتر و آن قصبۀ مرکزی بختیاری است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ثم سافرنا من مدینه تستر... و وصلنا الی مدینه ایذج و تسمی ایضاً مال الامیر. (ابن بطوطه، یادداشت ایضاً). و رجوع به مالمیر و ایذه و ترجمه سفرنامۀ ابن بطوطه ص 184 شود
کنایه از ذرۀ خاکی است که در وجود آدمی مرکب است. (از برهان قاطع) (از انجمن آرا). چه این به منزلۀ قرضی است آدمی را. (برهان قاطع). آن ذره از خاک که در بدن آدمی آمیخته شده. (ناظم الاطباء)
کنایه از ذرۀ خاکی است که در وجود آدمی مرکب است. (از برهان قاطع) (از انجمن آرا). چه این به منزلۀ قرضی است آدمی را. (برهان قاطع). آن ذره از خاک که در بدن آدمی آمیخته شده. (ناظم الاطباء)
دهی است جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان، واقع در شهرستان لاهیجان، هوای آن جلگه، معتدل، مرطوب مالاریائی، دارای 120 تن سکنه. زبان آنان گیلکی، فارسی. آب آن از رود شمرود، محصول آنجا پشم، لبنیات، شغل اهالی زراعت، گله داری، شال بافی، راه آن مالرو است. تابستان برای نگاهداری گله های خود به ییلاق دیلمان می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان، واقع در شهرستان لاهیجان، هوای آن جلگه، معتدل، مرطوب مالاریائی، دارای 120 تن سکنه. زبان آنان گیلکی، فارسی. آب آن از رود شمرود، محصول آنجا پشم، لبنیات، شغل اهالی زراعت، گله داری، شال بافی، راه آن مالرو است. تابستان برای نگاهداری گله های خود به ییلاق دیلمان می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ده کوچکی است از بخش کرج شهرستان تهران. واقع در 41هزارگزی شمال باختری کرج و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین. کوهستانی و هوای آن سردسیر است. 18 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
ده کوچکی است از بخش کرج شهرستان تهران. واقع در 41هزارگزی شمال باختری کرج و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین. کوهستانی و هوای آن سردسیر است. 18 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 2 هزارگزی خاور شهر شاهی واقع شده. آبش از رودخانه سیاهرود و از چاه و محصولش برنج و غلات است. شغل اهالی زراعت و کارگری در کارخانه ها و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 2 هزارگزی خاور شهر شاهی واقع شده. آبش از رودخانه سیاهرود و از چاه و محصولش برنج و غلات است. شغل اهالی زراعت و کارگری در کارخانه ها و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار، واقع در 11 هزارگزی جنوب شهسوار و 2 هزارگزی جنوب بلده. کوهستانی و جنگلی دارای هوای معتدل و مرطوب است. 200 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه سه هزار و ولم رود تأمین میشود. محصولش برنج و چای و جالیزکاری و شغل مردم زراعت و گاوداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار، واقع در 11 هزارگزی جنوب شهسوار و 2 هزارگزی جنوب بلده. کوهستانی و جنگلی دارای هوای معتدل و مرطوب است. 200 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه سه هزار و ولم رود تأمین میشود. محصولش برنج و چای و جالیزکاری و شغل مردم زراعت و گاوداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)